ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت خوانندگان گرامی؛

مدتی هست که کشمکش های سیاسیون در کشور، اذهان مردم را به خود مشغول کرده است. از طرفی برخی جریان های اصولگرا که قاعدتا از غلظت و کمیت بیشتری در مقیاس تندروی برخوردار هستند، به زمین و زمان شاکی اند که چرا وضع مملکت به این روز افتاده...، اما از طرفی دیگر هم جریان های اصلاح طلب با مدل های مختلف پروپاگاندا در فضای مجازی تلاش می کنند تا همچنان خود را در صحنه افکار عمومی روشن و پر فروغ نگه دارند. از موج هشتگ های سریالی پشیمانم گرفته تا ماجرای دختران خیابان انقلاب، این طیف به هر دستاویزی سعی می کنند تا خود را در کورس رقابت با رسانه های اصولگرا نگه دارند... اما جریان سومی هم در سطح هرم قدرت به چشم می خورد که رئیس جمهور سابق پرحاشیه مان، با قدرت تلاش می کند که بر این موج رسانه ای سوار باشد.

محمود احمدی نژاد که گویا حال و هوای پارکینگ نظام، چندان به مزاقش خوش نیامده، این روزها با سرشاخ شدن های متعدد با این و آن سعی می کند، خودش را به هر دستاویزی در چاله میدان رسانه ای خصوصا در بعد فضای مجازی، نگه دارد. بگومگوهای این دزدگیر نظام با قوه قضائیه به جایی رسیده که نامه سرگشاده نوشته و از رهبر خواسته که رئیس منصوب خودش در قوه قضائیه را برکنار و انتخابات زود هنگام ریاست جمهوری برگزار کند!

اینکه احمدی نژاد از این اقدامات چه هدفی را دنبال می کند شاید کمی در حاشیه و لفافه باشد اما قطعا ولایتمداری و نظم و امنیت فضای سیاسی کشور، در قاموس اهداف فرضی آقای احمدی نژاد نمی گنجد. احمدی نژاد این روزها مانند غریقی ست که به امید باقی ماندن در صدر رسانه ها، به هر تخته پاره ای دست می اندازد. جالب تر اینکه جریان های قدرتی که تا چندی پیش، احمدی نژاد را نماد قداست و انقلابی گری می دانستند، امروز او را تکفیر سیاسی می کنند و این محبوب دیروزشان را، مغضوب امروز، می دانند.

حرفی نیست که چرا و چگونه دیدگاه یک جریان سیاسی و یا باند قدرت، نسبت به یک نفر دستخوش تغییر می شود. اتفاقا این تغییر و تحول دیدگاه ها، از فاکتورهای قطعی، حتمی و لازمه ی جریان سیاسی زنده در هر کشوری می باشد؛ اما اشکال این ماجرا اینجاست که عامه جریان اصولگرایی، سیاست را نه به دید سیاست، بلکه به تعبیر قداست!!! می بینند. به تعبیر دیگر اگر فردی از این جریان مثلا کاندیدای ریاست جمهوری شود، با دستاویز قرار دادن المان های مذهبی و آخر الزمانی و خلاصه هزار مدل دوز و کلک مقدس مآبانه، تلاش می کنند به مردم القا کنند که این فرد نماد خیر مسلم و رقبای دیگر، نماد خود فروختگی، غرب زدگی، استیصال، ناتوانی و هرآنچه بدی به ذهن خطور می کند، هستند!

این می شود که یک آدم معمولی، تبدیل می شود به اسطوره ی مقدس سیاسی! برای یک جریان سیاسی که تحت لوای اصولگرایی فعالیت می کنند! خب این ایراد دارد. و ایرادش هم اینست که فردای روزی که یکی از این قدیس های سیاسی-مذهبی، مثل آقای احمدی نژاد تو زرد از آب در آمد، اساس تبلیغات و پروپاگاندای مذهبی و آخرالزمانی ایی که برای این فرد به راه انداخته بودند، در نظر مردم زیر سوال که چه عرض کنم، زیر رادیکال می رود! و آنجاست که تبلیغات چی های اصول گرا و ریش دارهای بی ریشه، باید به فکر چاره ای باشند برای شستشوی اذهان عمومی از غلط های سیاسی شان...

یکی از مهم ترین انتقادهای من به جریان اصولگرایی همیشه همین موردی بود که خدمت شریف شما خواننده محترم عرض کردم. اصول گراها بیشتر از آنکه با مردم از در منطق حرف بزنند، تلاش می کنند از احساسات مذهبی ملت به منظور رسیدن به قدرت سوء استفاده کنند. و این در حالیست که در طرف مقابل، اصلاح طلبان ولو اینکه حرف چندانی هم برای گفتن نداشته باشند، اما حداقل با ژست منطقی گری و با ارائه حساب دو دو تا چهارتایی ظاهر مآبانه خود، مردم را جذب می کنند.

جنگ و رقابت بر سر قدرت به کنار، مهم ترین نتیجه ی منفی ایی که جریان اصولگرایی با این منش سیاسی مذهبی اش به کشور وارد می کند، اینست که اعتماد مردم را نسبت به هر آنچه که برای این ملت، مقدس هست، از بین می برد. مثال اصولگراها در نبرد نرم امروز جهان، مثال مدافعانی ست که از روی حماقت و عدم درک صحیح از شرایط میدان، توپ را به مهاجم حریف تقدیم می کنند! به عبارت ساده تر، شاید موج سواری اصول گرایان بر احساسات مذهبی مردم تاثیر مستقیم و آنی بر فرهنگ جامعه نداشته باشد، ولی فرصت لازم را برای رخنه به اعتقادات مردم، در اختیار عناصر مهاجم فرهنگی دشمن قرار می دهد. شاهد مدعای بنده رو هم امروز بعد از گذشت قریب به 4 دهه، به وفور در سطح جامعه می بینیم که چطور بعضی افراد نسبت به المان های مذهبی و اعتقادات فرهنگی ملت، دلسرد و بد بین شده اند. خب همه اش را که نمی شود به گردن استکبار انداخت. قطع به یقین خود ما هم ایراداتی داشته ایم که امروز باید و تاکید می کنم باید پاسخگو و مسئولیت پذیر باشیم در قبال این اشتباهات... و فرهنگ حاکم بر جریان اصول گرایی هم یکی از همین اشتباهات است.

صمیمانه امیدوارم روزی برسد که سیاسیون، دست از موج سواری بر اعتقادات مردم بردارند و اگر حرفی برای گفتن دارند، با منطق و ادله دقیق و علمی، مردم را با خود همراه نمایند.