نگاهی به اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در مرداد 97

مذاکره با ترامپ


این روزها شاهد صف آرایی طیف های مختلفی در جامعه ایران هستیم. مردمی را می بینم که شب ها به خیابان می آیند و برای مطالبه ی حقوق اولیه زندگی خودشان و خانواده هایشان فریاد می زنند و مرده باد فلانی و زنده باد فلانی! سر می دهند...

در این بین اما چیزی که بیشتر از همه آزارم می دهد، کشمکش و لجبازی های کودکانه مسئولان و چهره های سیاسی کشور است. مسئولان و چهره های سیاسی، این روزها همه بلا استثناء ، به جای پذیرش مسئولیت و تلاش برای اصلاح امور، هر کدام به نوعی قصد دارند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و حتی گاها با بی شرمی هرچه تمام تر سعی می کنند از آب گل آلود اقتصاد کشور ماهی بگیرند!

اصول گراها این روزها طلبکارانه یقه ی مردم بیچاره را گرفته اند و می گویند که: ((دیدید حالا که به ما رای ندادید چه شد؟ خوبتان شد! عجب تان شد! اگر به ما رای می دادید امروز کشور گل و بلبل می شد!))

اصلاح طلب ها هم بادی به زیر گلو انداخته و با بی تفاوتی، نیم نگاهی به همین مردم می کنند و می گویند: ((اگر وضعیت شما (مردم) به این روز افتاده، تقصیر ما نیست. تقصیر همان هایی ست که مخالف ما بودند و نگذاشتند کارمان را بکنیم!))

این وسط مردم مانده اند و آینده ای که در غباری از مشکلات و نگرانی های اقتصادی محو شده...

جالب اینجاست که این وسط یک عده ای هم نقش آرسن لوپن بازی می کنند و به پشتوانه میلیاردها تومن!!! سرمایه ای که از سفره ی انقلاب اندوخته اند، می گویند بریم جام زهر بنوشیم و با ترامپ مذاکره کنیم! یکی نیست به این مرفهان بی درد بگوید که چه تضمینی هست که اگر امروز این باقیمانده ی غرور و شرف ملت را به باد هراج گذاشتید، وضع اقتصادی این ملت بهتر از امروزشان بشود؟

این روزها رسانه های وابسته به نظام کلیپی را با افتخار و فخر فروشی منتشر می کنند: (( که ببینید مردم ترکیه چطور به گرانی دلار واکنش نشان می دهند!!! یاد بگیرید بی غیرت ها!)). در جواب این عزیزان شاید بهتر باشد بگویم که شاید که نه قطعا این شمایید که باید از مسئولان ترکیه یاد بگیرید. این شمایید که در این سال ها با سوء مدیریت و بد اخلاقی گماشته هایتان، اعتماد میلیون ها نفر را به نظام خدشه دار کردید. این شمایید که با ظاهرسازی ها و قوم و خویش بازی های خودتان در سطوح مختلف، عرصه را بر این مردم تنگ کردید. این شمایید که با شعار حمایت از محرومان روی کار آمدید و مسئولیت ها را در انقلاب قاپیدید!!! ولی امروز وقتی مادر نیازمندی که در تهیه ی مایحتاج روزانه فرزندان بی سرپرستش درمانده به سراغتان می آید، با برخورد تحقیر آمیزتان کاری می کنید که گرسنگی را بر تحمل نیش کلامتان ترجیح دهد! اردوغان در ترکیه کاری کرد که وقتی کودتاچیان در آنکارا با تانک جولان می دادند، مردم جانشان را کف دستشان گرفتند و در خیابان، برای حضور او در قدرت ایستادند. شما چه کار کردید؟ انصاف داشته باشید و امروز جلوی این مردم حاضر شوید و بگویید که هر کدامتان در دوره مسئولیت تان برای این مردم چه کردید؟ مرد باشید و یک لیست از کارهایی که در دوره مسئولیت تان برای مردم انجام دادید تهیه کنید. لیستی که مطمئن باشید اگر بخواهید به مردم ارائه کنید، آن را از شما قبول کنند. و قطعا این لیست بسیار متفاوت از آن بیلان کاری هایی خواهد بود که هر ماه و هر سال برای مسئولان بالا دستی تان می فرستید! چون اینبار مردم هستند که شما را قضاوت می کنند.

امروز ترامپ آمده و در نهایت نا مردی زیر توافقنامه ای زده که خودشان امضا کرده اند. مردم ما با نامردی و بی عدالتی رابطه چندان خوشایندی ندارند. کاری که ترامپ کرده، مثل اینست که یک طرف معامله بیاید و یک طرفه قولنامه را فسخ کند. در فرهنگ ما اینکار، بسیار ناپسند و غیر قابل پذیرش است. امروز مردم ایران مایل به پذیرش حقارت و ذبونی در برابر ترامپ نیستند. ولی از مسئولان هم دل خوشی ندارند. یعنی به این مسئولان اعتمادی ندارند که آبی ازشان گرم شود. امروز مردم ایران واقعا مظلوم اند. از یک طرف باید با کاسبی دست و پنجه نرم کنند که برای هست و نیستشان (بخوانید شرف و آبرو و سرمایه ها) دندان تیز کرده (ترامپ)، و از یک طرف باید حواس شان به مسئولانی باشد که اگر چشم ازشان بردارند، جیبشان را می زنند! (بخوانید اختلاص می کنند!) و خون دل همین مردم مظلوم را خرج توله زاده هایی (بخوانید آقا زاده) می کنند که در آن ور آب (بخوانید بلاد کفر) در حال تحصیل و خدمت به آرمان های انقلاب هستند!!! (بخوانید عشق و کیف و حال و هول).

این وسط دعوای اصلاح طلب و اصول گرا هم در فضای مجازی شده قوز بالا قوز. مردم نگران آینده که چه عرض کنم،،، نگران نان شب زن و بچه شان هستند، آن وقت این حضرات کج فهم سیاسیون، می خواهند سهمی از قدرت را در دور بعدی انتخابات از آن خود کنند!

بله اینست اوضاع سیاسی کشور ما در این روزهای حساس...

شاید این روزها تنها ارگان هایی که در حیطه کاری خودشان، حرف دل مردم را می زنند، ارتش و سپاه باشند که لااقل تلاش می کنند امنیت مردم را چنان که همین مردم، این مهم را وظیفه شان مقرر کرده اند، تامین کنند. سربازانی که جگر گوشه های مادران و پدرانی هستند که امروز دغدغه نان شب دارند. سربازانی که امروز و در حالی که ما در خانه امن و آرام خودمان نشسته ایم و این مطلب را می خوانیم، از کوهستان های سر به فلک کشیده ی کردستان و آذربایجان تا کویرهای بی انتهای شرق کشور را در ید قدرت خود گرفته و از این تنها داشته ی ما به قیمت جانشان محافظت می کنند. سربازانی که در گرمای سوزنده ی این روزها، مثل آقایان و آقازاده هایشان زیر کولر گازی پای تلگرام نیستند تا منت بر سر مردم گذارده و سهمشان را از سفره ی انقلاب مطالبه کنند. آنها مردان بی ادعایی هستند که هرجا لازم باشد مانند ابر بهاری می آیند و با طراوت حضورشان دل های ما را امید می بخشند... چنان که در زلزله کرمانشاه دیدیم... چنان که در جریان حمله ی داعشی های بی وجدان به مجلس دیدیم...

بیاییم قدر این جگر گوشه های بی ادعا را در این روزها بیشتر بدانیم.

بهتر است مسئولان کمی از سفره ی انقلاب فاصله بگیرند و قدری هم به دردهای این مردم برسند. حضرات گرانقدر قدر شوکت؛ سالهاست که از این سفره، توبره ها انباشته و شکم ها فراخیده اند!!! حال اگر به مصلحت می دانند، وقتش رسیده که اندکی ولو در ظاهر هم که شده، این مردم را دریابند و به فکر آبروی پدرانی باشند که امشب باید نانی سر سفره ی زن و بچه ببرند... پدرانی که در ظاهر گویی هیچ سهمی از سفره ی فراخ انقلاب ندارند و باید شکم اهل و عیالشان را با حاصل دسترنج خودشان پر کنند...

آقای مسئولان مثلا محترم؛ روی سخنم با شماست. این مردم نه کافرند و نه فریب خورده ی دشمن. مردم در پی عزت و آبرویی هستند که شما خوش غیرت ها سالهاست به باد دادید. ((عزت و شرف یک ملت بالاتر از هر چیزی ارزشمند است)). اما عزت فقط با داغ کردن پیشانی بعضی عاشقان قدرت و یا با زندگی لاکچری توله زاده های شما در بلاد کفر، تامین نمی شود! عزت یک ملت یعنی تامین مایحتاج اولیه زندگی برای همه  مردم. عزت یعنی پدری نباشد که شرمنده ی زن و بچه باشد. عزت یعنی دختری نباشد که به خاطر جهیزیه و آبروی پدر و مادرش، دست رد به بختش بزند. عزت یعنی کارگران ما نوکری اجنبی را نکنند. عزت یعنی کشاورز ما محصولش را بتواند به سفره های مردم عرضه کند.

امنیت و نگهبانی از مرزهای کشور را به اهلش واگذارید و به جای حاشیه بازی، به فکر وظیفه خودتان باشید. جگرگوشه های این مردم در مرزها، کارشان را بلدند. مشکل ما از آنجایی شروع شد که مسئولان مان به جای پرداختن به وظایف خودشان، آمدند و در تریبون های عمومی شعارهای آنچنانی سر دادند.

امروز درد مردم ما از همین کج فهمی ها نشات گرفته. مسئولانی که مدیریت بلد نیستند اما خوب بلدند شعار بدهند.